مرغ دل
مرغ دلم پای رفتن ندارد!
درمانده شدم بس که جای پایت دیدم و سایه ات را هم ندیدم!
درمانده شدم بس که جای پایت دیدم و سایه ات را هم ندیدم!
وقتش هنوز نرسیده است! بند دلم را وصل کن و به دست و پایم قوت بده!
اینجا کویر است و در دل لم یزرع خویش چیزی نمانده تا قافله نشین بیابان ها را مهمانی باشد.
بس است تا کی سرافکنده باشیم! تا کی بار سنگین خجالت را بر خود هموار کنیم!
اقا رک بگویم دلم نای بی تو بودن را ندارد!
دلم و خاطرم تو را می خواهد، شب نشین تنهای این روزها،غریب خاطره های من دریاب مرا!
خدایا بسِ روزهای غیبت!
اللهم عجل لولیک الفرج

+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 1:24 توسط majid
|